نصیحت آرمیتا به سارینا
آرميتا : یه روز سارینا خيلی گریه می کرد مامانم کم کم داشت عصبانی می شد ، موندم چیکار کنم سارینا گریه نکنه بردمش تواتاق نشوندمش رو صندلی خودمم روبروش نشستم بهش گفتم : ببین سارينا ، عزيزم ، آخه چرا اينقدر مامانو اذيت می کنی ؟ اشکاتو پاک کن ، برو به مامان بگو معذرت می خوام . سارینا هم با همون حالت بچگی رفت و از مامان معذرت خواهی کرد . مامانم از اينکه منم کوچولو بودم و داشتم سارينارو نصيحت می کردم خندش گرفت .
خدارو شکر که با هم آشتی کردن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی